مادر (متن ادبی)
+ نویسنده مهدی سلیمانی آشتیانی در جمعه 10 آبان 1392
|
مادر، ای بهتر از جانم، ای دیده چشمانم، ای هستی ایامم، ای روح و روانم تو را می خوانم
مادر می خواهم تو را معنا کنم، اما با کدام قلم، زبان یا بیان نمیدانم.
مادر میم تو محبت ، الفت احساس است، دال تو درایت، رای تو آسان است .
مادر، تو چقدر صبور و استواری، که در برابر این همه فراز و نشیب زندگی، استوار بر پاهای خود ایستادی، کوچکترین لرزه ای در خود نداری، نمیترسی و نمیهراسی.
مادر میم تو محبت :
ای روح و روانم، تو تمام زندگیت را وقف فرزندت کردهای، چه شبها و روزها که او میگرید اما تو خم به ابرو نداری، چه شبها و روزها که او از شدت درد بخود میپیچد اما رنگ بیماری در صورت تو بیشتر نمایان میشود. زمانی که او مریض می شود تو مریض میشوی، او ناراحت میشود تو ناراحت میشوی، او خوشحال میشود تو خوشحال می شوی.
مادر تو که هستی که حاضر نیستی لحظاتی از نوزادت جدا شوی، شیره جانت را با کمال افتخار به او عطا میکنی، تر و خشکش میکنی و به جز محبت به او نمینگری. نمی دانم، نمی دانم تو با این محبت چه کردی که هیچ فرزندی نمی تواند حقت را ادا کند اگر شبانه روز هم به تو خدمت کند، حتی اگر برای تو بمیرد.
مادر الفت احساس است:
مادر، تو حاضری لقمه های غذا را هر چند که خود گرسنهای از زبان خود بگیری و بر کام فرزند بنهی، خنده های او را ببینی و بخندی، شادی او را بجشی، سیر شدنش را ببینی، آرامشش را درک کنی اما کوچکترین ناراحتی در چشمان او نبینی.
مادر دال تو درایت:
مادر، تو خود را وقف فرزندت کردهای، با خودت، بهتر بگویم با خدایت عهد بسته ای که شب و روز نشناسی، فقط به او فکر کنی و به غیر او نیندیشی. پس چه زیباست که «بهشت زیر پای مادران است»
مادر رای تو آسان است:
مادر، ایثار تو زبانزد همه مردم دنیاست. تو هستی که فرزند را سرمایه وجود خود میدانی و شایسته محبت میخوانی. تو هستی که مانند باغبان، از سرمایه ات تا پای جان حراست میکنی، تو هستی که اگر دنیای عیب و نقص در فرزندت ببینی به روی خود نبینی ، تو عاشق فرزندی که اگر خدا اجازه میداد او را سجده میکردی.
مادر، تو را می خوانم. مادر برایم دعا کن که دعای تو پشتوانه زندگی و چراغ راهم باشد.
مادر، تو را می خوانم، مادر، تو را می خوانم.
برچسبها: متن ادبی, مادر,